12 AM
شبـــــ ، مَهتابـــــ به نظاره نشسته استـــــ
ميدآنم تاريكي گم خواهَد شد
و ستاره ها همچو گوشوآرهايي آويزان از آسمان
زَمين خاكي را زينتـــــ خواهند داد
و مـ ـن درحالي كه گيسوانم را به آبها خواهَم سپرد ،
نجوا سَر خواهم داد :
كه اي درياي ساكن و مَواج غرقه در روشني مَهتابـــــ !
چنانم غرق در خود كن
و چنانت مسحور مـ ـن گرد
كه ديگر هرگز
پاي برهنه ام نَرمي شن هاي ساحل را حس نكند ؛
گفتن اينكه شن ساحِل ها نَرم استـــــ ،
پس از اين برايم كافيست !
...
»смa«